شرح ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر

هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جایی حرکت از نقطه ای به نقطه ای دیگر و اقامت در هر نقطه ای در درون مرزهای مملکت است . هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است .
انچه که تاریخ از جا به جایی انسان نخستین به خاطر سپرده و بر اوراق  خود ثبت کرده است راز چیرگی انسان بر محیط و جستجو برای یافتن غذا و بقای او بوده است . و بدین منظور کوچ انسان نخستین از جایی به جای دیگر انجام می پذیرفت .  
نخستین جا به جایی انسان که در واقع  به مها جرت اولیه انسان معروف است بدین گونه  شکل گرفت .
انسان‌های هوشمندِ اولیه ابتدا به غرب عربستان، سپس هند و بعد به شرق آسیا رفته‌اند. در خروج دوم، که به مهاجرت ثانویه یا مهاجرت گسترده معروف است، انسان‌های اولیه به اروپا، نواحی شمال آفریقا، جنوب و مرکز آسیا توانسته‌اند برسند .
و نخستین انسانهایی که به قاره آمریکا رسیدند، بخشی از موج مردمانی بودند که به آرامی از آفریقا گذر کرده به قاره‌های دیگر رفته بودند. پاره‌ای از این مردمان حدود یکصد هزار سال پیش ابتدا به آسیا و اروپا مهاجرت کردند. زمانی که  گروه‌های اندکی از همین مردمان به اقیانوس آرام رسیدند و حتی از اقیانوس نیز گذشتند و خود را به استرالیا رساندند. سرانجام در حدود ۱۴٬۰۰۰ سال پیش(به روایتی ۲۵٬۰۰۰ سال پیش) از آسیا و از راه آنچه امروز تنگه برینگ نامیده می‌شود به قاره آمریکا وارد شدند. از این نخستین آمریکاییان سنگ‌نگاره‌ها و گورستان‌های و برخی اشیا دیگر بجا مانده‌است. بومیان و سرخ‌پوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه آن پدید آوردن تمدن‌هایی بود که در اوج شکوفایی به عالی‌ترین مدارج تمدن باستانی نایل شدند. این تمدن‌ها، مایا، تول تک‌ها، آزتک‌ها، اینکاها نام داشتند .
زمانی که بشر ا زحالت توحش به زندگی شهری نایل میشود که همزمانی ان با سازمان یافتگی دولتها و بروز حاکمان قدرتمند در هر نقطه ای از جها ن بوده است ٬ از انجایی که حاکمان قدرتمند برای تثبیت قدرت و مهار نابرابریهای موجود در جامعه دست به خشونت و ازار وکشتار مردم زیر دست خود می زدند  ٬ در نتیجه  راهی  جز در فرار و تبعید ناخواسته برای آن زیر دستان جامعه باقی نمی گذاشتند که البته در اروپا این جابجایی ناخواسته با بروز بیماری هولناک طاعون که باعث نابودی ۴/۱ درصد مردم اروپا میگردد به اوج خود رسیده بود .
پاک سازی قومی هم یکی از دلایل  تبعید و مهاجرت اجباری انسان به شمار میرود ٬ پاکسازی قومی، به کوششی قهرآمیز جهت یکدست‌سازی منطقه‌ای از لحاظ قومی گویند که معمولاً با تبعید، مهاجرت و جایگزینی اجباری و کشتار صورت می‌گیرد .
از مصادیق پاکسازی قومی در طول تاریخ می‌توان به جابه‌جایی‌های اجباری آشوریان سده نهم تا هفتم پ. م، کشتار و اعدام دسته‌جمعی دانمارکی های ساکن انگلستان در سده دهم میلادی، اخراج یهودیان از اسپانیا در قرن ۱۵ میلادی، و نابودی سرخ‌پوستان آمریکا توسط مهاجران و استعمارگران سفیدپوست اروپایی اشاره کرد
در طول جنگ جهانی اول امپراتوری روسیه و عثمانی گروه‌هایی را که فکر می‌کردند به اندازه کافی وفادار نیستند، به اجبار مهاجرت می‌دادند. مهاجرت‌های اجباری در امپراتوری عثمانی به نسل‌ کشی نیز انجامید .
موج دوم مهاجرت  در جنگ جهانی دوم به اوج رسید. آلمان نازی از طریق مهاجرت‌های اجباری قصد داشت که نقشه  قومیتی اکثر سرزمین‌های اروپایی شرقی و مرکزی را ناحیه‌ای تحت سلطه نژاد «آریایی» دربیاورد. به عنوان مثال جهت افزایش آلمانیان در غرب لهستان، صدها هزار لهستانی را اخراج کردند. بعدها در طول جنگ، هاینریش هیملر تصمیم گرفتند که میلیون‌ها اسلاوِ اوکراینی و روس سفید را به سمت شرق اخراج کنند که بیشتر این نقش‌ها به دلیل شکست آلمان‌ها عملی نشد .
هیئت عالی شوروی، در ۲۶ اوت ۱۹۴۱ یعنی در اوج جنگ جهانی دوم و درگیری شوروی با آلمان، در فرمانی، آلمانی‌های ساکن شوروی را به ظن جاسوسی و خرابکاری به نفع آلمان نازی، به مناطقِ  امسک، سرزمین آلتایی و قزاقستان تبعید کرد
در خلال و پس ازجنگ جهانی دوم، فرایندی برای اخراج آلمانی‌های ساکن در کشورهای دیگر شکل گرفت. در طول جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، حکومت خودمختار آلمانی‌های ولگا را برانداخت و صدها هزار نفر از آلمانی‌های آن منطقه را به سیبری تبعید کرد . واما در خاورمیانه چه گذشته ؟ پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین در سال ۱۹۴۸ به جنگ اول اعراب و اسرائیل و مهاجرت و اخراج دست کم هفتصدهزار پناهنده فلسطینی منجر شد . و دیگر اینکه مجموعه حوادث و درگیری‌های میان جمهوری آذربایجان با نیروهای ارمنی قره‌باغ و ارمنستان بر سر مالکیت منطقهٔ قره‌باغ در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴، منجر به کشتارها، مهاجرت‌ها و پاکسازی‌های قومی وسیعی در این منطقه شد . درمورد جنگ خانمان سوز ایران و عراق که به اوارگی و مهاجرت و پراکندگی جمعیت شهری در نقاط اسیب دیده از جنگ شد  ٬ باید اذعان داشت که  مسلما جنگها با شروع خود جابجایی های جمعیتی و مهاجرتهای اجباری را بوجودمیآورند ٬ و این جابجایی ها و مهاجرتها نیز پیامدهای جمعیتی و اجتماعی راموجب میشوند. جنگ ایران و عراق  که در حدود هشت سال به طول انجامید، دارای جابجایی های اجباری جمعیت و مهاجرتهای زیادی بوده است .
در این  جنگ  ما شاهد سیل عظیمی از مهاجرتها و حرکتهای جمعیتی  بودیم. »تخریب وسیعی که با تجاوز ارتش عراق به خاک ایران صورت گرفت موجب شد تا موج گستردهای از اهالی این مناطق با از دست دادن زندگی خود، آواره وناگزیر به ترک دیار شوند. آنها به صورت گروهی یا خانوادگی، در شهرک هایی که ازقبل و با عجله آماده شده بود، اسکان یافتند و به تدریج به سمت مناطق امن تر کشور مها جرت کردند ٬ به دلیل این شرایط بحرانی، بیش از ۵ میلیون نفر خانه و شغل خود را از دست دادند  و ۲/۵ میلیون نفر مجبور به مهاجرت به مناطق غیرجنگی شدند .
جنگ عراق و ایران موجب مهاجرت ساکنان مناطق مرزی و تمرکز آنها دراستانهای دورتر از مناطق جنگی شد . در طول این جنگ، شهرهای آبادان و خرمشهر خالی از سکنه شدند، درحالیکه جمعیت استانهای شرقی دو برابر شد .
این جنگ ، به تدریج و در بلندمدت موجب مهاجرت اقشار مختلفی ازجمله متخصصان شد .   
از دیگر پیامدهای اجتماعی این جنگ میتوان به انزوای اجتماعی مهاجران جنگی در مقصد و عدم انطباق با محیط جدید اشاره کرد. انطباق پذیری با ارزشها و هنجارهای غالب در اجتماع برای مهاجرینی که به دلخواه به مکانی وارد میشوند امر دشواری است و  این  انطباق زمانی که اشخاص منزلت اجتماعی و وضع اقتصادیشان دچار دگرگونی شده و مهاجرتشان اجباری و ناخواسته باشد، به مراتب دشوارتر میگردد . تا بدین جا از مهاجرت اجباری و یا جابه جایی نا خواسته جمعیت شهری و بر مبنای جنگی ناخواسته و تحمیلی که  عامل ان  دو کشور درگیر این جنگ بودند مختصرا اشاره شد و اما مهلک ترین اسیب و خسرا ن این افت ومصیب وارد امده از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران که در حق مردم ایران روا شد  و  به فرار مغزها  معروف گشته  را  می توان ذکر کرد .                                                                                                                                                                                                 فرار مغزها به مهاجرت متخصصین و نخبگان علمی از ایران گفته    می‌شود که یکی معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی این کشور است. بنابر آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی که در این سال مهاجرت کرده‌اند در زمرهٔ مهاجران نخبه دسته‌بندی می‌شوند. این افراد غالباً دارای مقام‌هایی در المپیادهای علمی بوده و یا جزء نفرات برتر کنکور و یا دانشگاه‌ها می‌باشند .
با وجود آنکه تلاش شده از این روند کاسته شود، اما درصد قابل توجهی از دانش‌آموختگان علمی هنوز مایلند به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند. صندوق بین‌المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرده‌است ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست. و برخی مسئولان حتی وجود فرار مغزها از ایران را منتفی می‌دانند .
فرار مغزها پس از انقلاب اسلامی ایران و در جریان انقلاب فرهنگی نخست با سخنرانی آیت‌الله خمینی اذهان عمومی را به خود جلب نمود .
هی می‌گویند مغزها دارند فرار می‌کنند. به جهنم که فرار می‌کنند. این دانشگاه رفته‌ها، اینها که همه اش دم از علم و تمدن غرب می‌زنند، بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمی‌خواهیم. اگر شما هم می‌دانید که اینجا جایتان نیست فرار کنید. راهتان باز است .
پس از جنگ ایران و عراق، فرار مغزها افزایش یافت. در سال ۲۰۰۶، محمود احمدی‌نژاد با سیاستهای جدید با شعار «زدودن دانشگاه‌ها از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غرب» اقدام به بازنشسته سازی اجباری بسیاری از اساتید و هیئت علمی دانشگاه‌ها و جایگرینی آنها نمود.
برخی کارشناسان، سیاستهای او را از عوامل مستقیم افزایش فرار مغزها دانسته‌اند . ایران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد، حدود ۲۵٪ از کل ایرانیان تحصیل کرده هم اکنون در کشورهای توسعه یافته زندگی می‌کنند.[طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام می‌کنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان مقام اول را از آن خود کرده‌است خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه سالیانه از این کشور است .
دست‌کم حدود چهار میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی می‌کنند در این میان، ایرانیان خارج از کشور در آمریکا از نظر درآمدی در بین مهاجرین از برترین گروه‌ها هستند . بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده‌اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند. خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد می‌کند. همچنین ۶۴ درصد دانش‌آموزان ایرانی مدال‌آور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند . هفته‌نامه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ایران نوشت، سال ۱۳۹۱: «از ۱۲۵ دانش‌آموز ایرانی که ظرف ۳ سال گذشته در المپیادهای جهانی کسب رتبه کردند، ۹۰ نفر آن‌ها هم اکنون در آمریکا مشغول تحصیل هستند.
سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایران خارج می‌شوند. در سال‌های جنگ تعداد از این کمتر نبود. این چند میلیونی که الان در خارج زندگی می‌کنند خیلی‌هاشان در آن سال‌ها از ایران رفتند هر مهندس، هر دکتر، هر وکیلی که از ایران خارج می‌شود، معادل نزدیک به یک میلیون و نیم تا دو میلیون دلار است که از ایران خارج می‌شود
بی‌توجهی به ماهیت علم و بی‌توجهی به پژوهش
یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به کشور آمریکا می‌کشاند، عامل امکانات تحصیلی ـ تحقیقی و اعطای کمک‌های تحصیلی و رفاهی است. در سال‌های پس از انقلاب ایران، تعداد دانشگاه‌های داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه مدوّنی و یا تناسب رشته‌ها با مشاغل، گسترش یافته‌اند و توجّه بیشتر به سمت معیارهای کمّی تا کیفی بود. به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روش‌های سنتی و قدیمی و ابزارهای غیراستاندارد، پایین بودن سطح تحقیقات و پژوهش در مراکز علمی، عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها، تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش و گسترش و ترویج مدرک گرایی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی و دل‌آزردگی را در بین دانشجویان، به دنبال داشته‌است . مسلّما یکی از عوامل اساسی که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر می‌کند، عوامل اقتصادی و فقر است. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج، ده‌ها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلماً بعضی از متخصصان به فکر مهاجرت به آن کشور خواهند بود .
واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت و یا کم صلاحیت، واگذاری مشاغل بر اساس رابطه، عدم تطابق شغل با تخصص در رشته افراد، بوروکراسی ، یکی دیگر از عوامل مهاجرت نخبگان انحصارات دولتی است. به طوری که در سال‌های پس از انقلاب، از طرفی دولت به دلیل کوچک سازی، از جذب نخبگان سر باز زده‌است و از طرف دیگر روند واگذاری فعالیت‌های کشور به بخش خصوصی به پیش رفته‌است
گفته های آقای خمینی قبل از تثبت قدرت
سخنان آقای خمینی در ۲۰ مهر ۵۷  دانشگاه که مرکز علم و سازنده آینده ملت است تعطیل است . نمیگذارند کارش را بکند. میریزند توی آن، زن و مردش را میزنند، زخمی می کنند یا میگیرند و میبرند در حبس ها. دانشجو را کتک میزنند و میکشند
( در دیدار با گروهی از ایرانیان مقیم اروپا – نوفل لوشاتو ، ۲۰ مهر ۱۳۵۷
من قبل از هر چیز تشکر می کنم از آقایان اساتید و دانشجویان که تشریف آوردند و ما با هم مواجه شدیم . مع الاسف در این دوران گذشته وضع را طوری کرده بودند که بین ما و دانشگاه ، و همه دانشگاهها جدایی انداخته بودند و لهذا در این مدتهای طولانی،ما با این وجوه کریمه مواجه نشده بودیم . و حالا تقریبا اول امر است و من امیدوارم که تا آخر،رابطه بین روحانیت و دانشگاه ، که آن هم روحانیت است ، برقرار باشد . ( مکان : تهران ، مدرسه علوی )
گفته های خمینی بعد از تثبت قدرت
ریشه تمام مصیبت هایی که تا کنون برای بشر پیش آمده از دانشگاه ها بوده است. از این تخصص های دانشگاهی بوده است. تمام فساد هایی که در ملت ها پیدا شده از حوزه های علمیه ای بوده است که از نظر شرعی متعهد نبوده اند. همه مصیبت هایی که در دنیا پیدا شده از متفکرین و متخصصین دانشگاه ها بوده است. کشور ما را هم همین دانشگاه ها به دامن ابرقدرت ها کشاندند. حالا شما می نشینید و می نویسید که چرا دانشگاه تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید بدانید که خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتر است. ( در دیدار با اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه دانشگاه –۲۷ آذر  ۱۳۵۹
اصل ۳۳ ام قانون اساسی جمهوری اسلامی :
هیچ‌کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‏اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد.
اصل ۴۱ ام قانون اساسی جمهوری اسلامی :
تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی است و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند مگر به درخواست خود یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری در آید .
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS
Follow by Email
YouTube
YouTube
Pinterest
LinkedIn
Share